نامه چاپنشدهای از چارلی چاپلین برای اولینبار توسط ایسنا منتشر میشود.
این نامه را چارلی چاپلین برای دخترش جرالدین نوشته و باجناق چارلی چاپلین آن را در جریان یک اسبابکشی خانوادگی، کشف کرده و در اختیار ایسنا قرار داده است. در این نامه، چاپلین اشارههایی به نهضت فیلمنامهنویسی کمدی و طنز در کشور خود کرده است. گفتنی است که اخیرا معاون سیمای جمهوری اسلامی ضمن تأکید بر ضرورت ایجاد نشاط و شادمانی در مردم، از تولید آثار طنز و کمدی به عنوان اولویت کاری سیما و تشکیل نهضت فیلمنامهنویسی خبر داده است و نامه حاضر به خوبی نشان میدهد که این نهضت، بعدی جهانی دارد. لازم به ذکر است که پیش از این نیز نامهای از چارلی چاپلین به دخترش منتشر شد که حاوی پند و اندرزهایی در رابطه با پاکدامنی و عفت و درستکاری و کمک به بیبضاعت ها و سالخوردگان و رانندگان تاکسی است. اگرچه پیام انسانی اين نامه تا ابد در دل تاریخ خواهد ماند؛ ولی صحت متن این نامه بعدها تکذیب شد ....
و اما متن نامه جدید:
دخترم جرالدین، سلام. سلامی چو بوی خوش آشنایی. مدتی است از تو دورم، و ملالی نیست جز دوری شما. تو کجایی؟ در پاریس، روی صحنه تئاتر پرشکوه شانزهلیزه؟ این را میدانم و چنان است که در این سکوت شبانگاهی، آهنگ صدا و آوای بشکنهایت را میشنوم. جرالدین، در نقش ستاره باش و بدرخش؛ ولی حدود را حفظ کن. عزیزم! پدر پیری در گوشه دیگر دنیا هست که قلب کوچکش به یاد تو میتپد و در گیر و دار پیوستن به نهضت فیلمنامهنویسی طنز و کمدی است. وقتی روی سن هستی، به یاد او باش که ممکن است با اندک حرکت شنیعی از جانب تو، کارش را از دست بدهد. اگر هم میرقصی، برقص؛ ولی با رسانههای بیگانه مصاحبه نکن و عکس دستهجمعی نگیر. عزیزم! کاری نکن که من برنامهام عقب بیافتد. دنیا اعتبار ندارد. فردا دیدی مدیر عوض شد، پروژهها کل یوم خوابید.
عزیزم، جرالدین! من طعم رد فیلمنامه را چشیدهام. من درد پادرهوایی طرح برنامه را کشیدهام. از همه اینها بالاتر، من رنج آن دلقک دورهگرد را که ماههاست دستمزدش عقب افتاده، با پوست و خون حس کردهام. دنیایی که تو در آن زندگی میکنی، دنیای هنرپیشگی و موسیقی است. همیشه به خاطر داشته باش که دنیا محل گذر و دار مکافات است و ارزش آن را ندارد که با به طنز کشیدن برخي از قبیل اولیای مدارس و منازل و محافل و منابع و مراکز، نانت را آجر سازی. عزیزم! شوخی با پزشکان و مهندسان و بقالان و قصابان و عطاران و کارگران و کارمندان و سوپران دریانی و زنها و مردها و بچهها و غیره اصلاً درست نیست. به یاد داشته باش که طنز به مصداق جمله "همه چی آرومه و من چقد خوشبختم"، باید پیامآور محبت باشد و به تزریق امید و شادی بدون درد و خونریزی توسط متخصص باتجربه خانم و آقا در محل بپردازد.
دخترم، جرالدین! به یاد داشته باش که طنز باید فاخر باشد. طنز با تمسخر فرق دارد، با حرمتشکنی فرق دارد، با چهارچوبشکنی فرق دارد، با خطشکنی فرق دارد، با لودگی فرق دارد، با انتقاد فرق دارد، با نقد فرق دارد، با تحلیل فرق دارد، با شوخی فرق دارد، با خنده فرق دارد، با هزار کوفت و زهر مار دیگری فرق دارد. دخترم هیچ چیز و هیچ کس را نمیتوان در این دنیا یافت که تو مجاز باشی با او شوخی کنی و یا به نقدش بکشی، مگر بعضی موارد که دوستانم در سیما به تو خواهند گفت. در آن صورت چه بسا بشکنها و حرکات موزون و جنباندنها در برخی نواحی نیز مجاز و در رده حرکات فاخر باشد.
عزیزم، طنز، بندبازی است و تو باید مراقب باشی که روی کدام تشک نجات میافتی. چه بسیار بندبازانی را دیدهام که چه بسا دچار شکستگی در ناحیه لگن خاصره شدهاند. نیمهشب آن هنگام که از سالن پرشکوه تئاتر شانزهلیزه و نور خیرهکنندهاش بیرون میآیی و در گرمای بخاری ماشین شخصی خود در رخوتی پایانناپذیر غرق میگردی، به یاد بیاور که هر آن ممکن است سرما بخوری. پس خودت را خوب بپوشان و به یاد بیاور که برهنگی بیماری بزرگ عصر ماست و سینهپهلو در مرحله بعد قرار دارد. به مادرت گفتهام که در این خصوص برای تو نامهای بنویسد. عزیزم! او بهتر از هر کسی میداند که ورود به دنیای طنز و کمدی تلویزیونی سخت است و به معرف و ضامن معتبر نیاز دارد. جرالدین عزیز! هر جا سخن از طنز است، نام خانم و آقای فلانی میدرخشد. این واقعیت تلخ روزگار ماست. پس به یاد بیچارگان باش و دست نیازمندان را بفشار. شاید بعدها مجبور شوی زیر دستشان کار کنی. عزیزم، با این آخرین پیام نامه را پایان میدهم: نامه را در خلوت تنهایی خودت، روی طاقچه بگذار تا بعدها باجناقم بتواند آن را در اختیار جوامع بشری تشنه صلح و انسانیت و طنز فاخر قرار دهد. مرسی.
فدایت: بابایی
این نامه را چارلی چاپلین برای دخترش جرالدین نوشته و باجناق چارلی چاپلین آن را در جریان یک اسبابکشی خانوادگی، کشف کرده و در اختیار ایسنا قرار داده است. در این نامه، چاپلین اشارههایی به نهضت فیلمنامهنویسی کمدی و طنز در کشور خود کرده است. گفتنی است که اخیرا معاون سیمای جمهوری اسلامی ضمن تأکید بر ضرورت ایجاد نشاط و شادمانی در مردم، از تولید آثار طنز و کمدی به عنوان اولویت کاری سیما و تشکیل نهضت فیلمنامهنویسی خبر داده است و نامه حاضر به خوبی نشان میدهد که این نهضت، بعدی جهانی دارد. لازم به ذکر است که پیش از این نیز نامهای از چارلی چاپلین به دخترش منتشر شد که حاوی پند و اندرزهایی در رابطه با پاکدامنی و عفت و درستکاری و کمک به بیبضاعت ها و سالخوردگان و رانندگان تاکسی است. اگرچه پیام انسانی اين نامه تا ابد در دل تاریخ خواهد ماند؛ ولی صحت متن این نامه بعدها تکذیب شد ....
و اما متن نامه جدید:
دخترم جرالدین، سلام. سلامی چو بوی خوش آشنایی. مدتی است از تو دورم، و ملالی نیست جز دوری شما. تو کجایی؟ در پاریس، روی صحنه تئاتر پرشکوه شانزهلیزه؟ این را میدانم و چنان است که در این سکوت شبانگاهی، آهنگ صدا و آوای بشکنهایت را میشنوم. جرالدین، در نقش ستاره باش و بدرخش؛ ولی حدود را حفظ کن. عزیزم! پدر پیری در گوشه دیگر دنیا هست که قلب کوچکش به یاد تو میتپد و در گیر و دار پیوستن به نهضت فیلمنامهنویسی طنز و کمدی است. وقتی روی سن هستی، به یاد او باش که ممکن است با اندک حرکت شنیعی از جانب تو، کارش را از دست بدهد. اگر هم میرقصی، برقص؛ ولی با رسانههای بیگانه مصاحبه نکن و عکس دستهجمعی نگیر. عزیزم! کاری نکن که من برنامهام عقب بیافتد. دنیا اعتبار ندارد. فردا دیدی مدیر عوض شد، پروژهها کل یوم خوابید.
عزیزم، جرالدین! من طعم رد فیلمنامه را چشیدهام. من درد پادرهوایی طرح برنامه را کشیدهام. از همه اینها بالاتر، من رنج آن دلقک دورهگرد را که ماههاست دستمزدش عقب افتاده، با پوست و خون حس کردهام. دنیایی که تو در آن زندگی میکنی، دنیای هنرپیشگی و موسیقی است. همیشه به خاطر داشته باش که دنیا محل گذر و دار مکافات است و ارزش آن را ندارد که با به طنز کشیدن برخي از قبیل اولیای مدارس و منازل و محافل و منابع و مراکز، نانت را آجر سازی. عزیزم! شوخی با پزشکان و مهندسان و بقالان و قصابان و عطاران و کارگران و کارمندان و سوپران دریانی و زنها و مردها و بچهها و غیره اصلاً درست نیست. به یاد داشته باش که طنز به مصداق جمله "همه چی آرومه و من چقد خوشبختم"، باید پیامآور محبت باشد و به تزریق امید و شادی بدون درد و خونریزی توسط متخصص باتجربه خانم و آقا در محل بپردازد.
دخترم، جرالدین! به یاد داشته باش که طنز باید فاخر باشد. طنز با تمسخر فرق دارد، با حرمتشکنی فرق دارد، با چهارچوبشکنی فرق دارد، با خطشکنی فرق دارد، با لودگی فرق دارد، با انتقاد فرق دارد، با نقد فرق دارد، با تحلیل فرق دارد، با شوخی فرق دارد، با خنده فرق دارد، با هزار کوفت و زهر مار دیگری فرق دارد. دخترم هیچ چیز و هیچ کس را نمیتوان در این دنیا یافت که تو مجاز باشی با او شوخی کنی و یا به نقدش بکشی، مگر بعضی موارد که دوستانم در سیما به تو خواهند گفت. در آن صورت چه بسا بشکنها و حرکات موزون و جنباندنها در برخی نواحی نیز مجاز و در رده حرکات فاخر باشد.
عزیزم، طنز، بندبازی است و تو باید مراقب باشی که روی کدام تشک نجات میافتی. چه بسیار بندبازانی را دیدهام که چه بسا دچار شکستگی در ناحیه لگن خاصره شدهاند. نیمهشب آن هنگام که از سالن پرشکوه تئاتر شانزهلیزه و نور خیرهکنندهاش بیرون میآیی و در گرمای بخاری ماشین شخصی خود در رخوتی پایانناپذیر غرق میگردی، به یاد بیاور که هر آن ممکن است سرما بخوری. پس خودت را خوب بپوشان و به یاد بیاور که برهنگی بیماری بزرگ عصر ماست و سینهپهلو در مرحله بعد قرار دارد. به مادرت گفتهام که در این خصوص برای تو نامهای بنویسد. عزیزم! او بهتر از هر کسی میداند که ورود به دنیای طنز و کمدی تلویزیونی سخت است و به معرف و ضامن معتبر نیاز دارد. جرالدین عزیز! هر جا سخن از طنز است، نام خانم و آقای فلانی میدرخشد. این واقعیت تلخ روزگار ماست. پس به یاد بیچارگان باش و دست نیازمندان را بفشار. شاید بعدها مجبور شوی زیر دستشان کار کنی. عزیزم، با این آخرین پیام نامه را پایان میدهم: نامه را در خلوت تنهایی خودت، روی طاقچه بگذار تا بعدها باجناقم بتواند آن را در اختیار جوامع بشری تشنه صلح و انسانیت و طنز فاخر قرار دهد. مرسی.
فدایت: بابایی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر